هفته‌نامه هم‌قلم ۰۵ مهر ۱۳۹۵ - 9 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

سفرنامه حج (شماره ششم)

واقعیت این است که دین اسلام به‌عنوان کامل‌ترین و جامع‌ترین آئین زندگی بسان بزرگراه عریض و طویلی است که همه انسان‌ها را به سرمنزل مقصود که همانا فلاح و رستگاری است مي‌رساند. اما آنچه که در این جا بسیار حائز اهمیت است این حقیقت انکارناپذیر است که این راه طولانی و عریض نیاز به چراغ هدایت و کشتی نجات دارد و اسف بار این است که تنها پس از 60 سال که از هجرت حضرت رسول(ص) مي‌گذرد و حتی در وقایع قبل از این تاریخ که فاصله زیادی هم با رحلت رسول مکرم اسلام(ص) ندارد تیغ‌های عریان باطل به دست خفاشان شب پرست، قیام حق و حقیقت را به خاک و خون کشیده و به خیال خود چراغ هدایت و کشتی نجات را خاموش و غرق مي‌کنند. اما حقیقت این است که آن نهضت با طلب خفاشان نیامده است که با تعدی آنها برود و خون شهدای همیشه شاهد کربلا از پیکر آنها به پیکر اجتماع تزریق مي‌گردد و مي‌جوشد و مي‌خروشد تا در نقاط مختلف دنیا قد برافرازد و از دین خاتم المرسلین محافظت کند.

 

حقیقتا چه قدر قابل درک است که نقاط چندگانه زمرد طواف به یکدیگر متصلند و خود به خود وقتی از یکی سخن می‌گویی، آن نقاط دیگر نیز رخ می‌نماید و این تفسیر عینی همان واقعیتی است که از زبان رسول مکرم اسلام(ص) شنیده شده که:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللـه و عترتی اهل بیتی…»
کتاب خدا و کلام خدا و قانون و دستورالعمل‌های الهی هرگز از عترت جدا نمی‌شود و حدیث شیرین عترت و ولایت داستان خوش فیض الهی و واسطه‌های آن است که از آن بوی خوش عطر وصل به مشام می‌رسد.

نقطه پنجم از زمرد طواف
آنگاه که عمود کین بر فرق عدالت فرود می‌آید و پرندۀ خوش الحان روضه رضوان را به جایگاه اعلی متصل می‌کند، مولود کعبه، از محراب عبادت تا جایگاه عیادت از رسول مکرم اسلام(ص) و فاطمه(س) را به شکرانه حق طی می‌کند و زمینیان غافل از اینکه چه دردانه‌ای را از کف داده‌اند در خواب غفلت به سر می‌برند.
و خفتگان شب پرست در شرایط سنگین فتنه، بار امامت را بر دوش امام دوم مسلمین جهان درمی‌یابند. ولی افسوس و صدافسوس که جهل و خودخواهی در جزیره العرب ریشه دوانده است.
معاویه و عمرُعاص که خود را فاتحان میدان جهل می‌دانند و بر گردن مردم فریب‌خورده سوارند، دست به توطئه‌ای می‌زنند تا حقیقت شیعه را تحریف نموده و ریشه عدالت را برای همیشه بخشکانند. پیشنهاد صلح را با هر شرایطی مطرح می‌کنند و از سوی دیگر سپاهیان را آماده می‌کنند تا به محض مخالفت امام مجتبی(ع) مخالفان صلح و آرامش را از دم تیغ بگذرانند و تحسین همگان را برانگیزند. و خوارج که تیرهای زهرآگین حمله کننده به خیمه ولایت بوده‌اند اکنون وسواس الخناس می‌شوند. پس لازم است تا تدبیر و درایت امامت، روشنگری نموده و تاریخ را از حساس‌ترین برهه فتنه و دغلبازی برهاند. و دشمنان خارجی در کمین را نیز بر جای خود بنشاند.
پس با معاویه صلح می‌کند و ریشه توطئه را هدف قرار می‌دهد و داستان تحریف شیعه را ناتمام می‌گذارد. همۀ رشته‌های سیاسان فتنه‌گر پنبه می‌شود و همۀ طرح‌ها و نقشه‌های آنان نقش بر آب می‌گردد. گویا ادامۀ این راه همان آب در هاون کوبیدن است و سعی بدون مزد نمودن.
راهی را که امام زمان پیش گرفته است به روشنی می‌انجامد و آنگاه در پایان خلافت نامشروع، صاحب کاخ سبز دیگر پلیدی بر مسند حکومت نخواهد نشست و ماجرای حاکمیت جهل و ظلم به پایان می‌رسد.
امام که به قصد حکومت قیام و قعود نمی‌کند. قصد او رضای خدا و حاکمیت دین حق است. حال اگر این حاکمیت به زمان دیگری نیز سپرده شود که به وی محصور نگردد برای وی اهمیتی ندارد. مهم این است که فتنه‌ای نباشد و جان و مال و ناموس مسلمین در امان باشد تا در سایه این امان و آسایش جلوه‌های حقیقی و سازنده دین پدیدار گردیده و انسان‌ها به سوی کمال، رشد و تعالی گام بردارند.
موضوع حکومت حسن بن علی(ع) نیست که جنگی بر سر آن باشد. اساس امامت ایشان است که در آن شرایط و برهه خاص ایجاب می‌کند که راه توطئه‌های تحریف، مسدود گردد و اینچنین هم می‌شود.
به درستی که اگر صلح مدبرانه حسن بن علی(ع) نبود هرگز راه برای قیام سرخ حسین بن علی(ع) هموار نمی‌شد و به جرأت می‌گویم که حتی حسین بن علی(ع) هم حتی المقدور از بروز جنگ و خونریزی پرهیز می‌کرد و به همین دلیل هم بود که حج را رها کرد و مسیر خویش را از آنچه که در نظر داشت جدا نمود.
من در «غایت عاشقی» به وضوح مسئله کربلا و قیام امام حسین(ع) را از زاویه عاشقی مورد اشاره قرار داده ام. اما آنچه را که در این سرفصل قابل طرح و دفاع می‌دانم این واقعیت مسلم است که حسین بن علی(ع) نیز در تداوم همان مسیر امامت که از علی(ع) آغاز گردیده و به حسن بن علی(ع) رسید؛ حرکت نموده است. او نیز اهل صلح و آرامش بوده و به فلاح و رستگاری امت رسول(ص) می‌اندیشیده است اما…
پس حسن بن علی(ع) توطئه تحریف تشیع و اسلام را خنثی می‌کند و همه راهها را به روی مکاران برای بکار بستن هر کید دیگری می‌بندد. اکنون مسلمین دریافته‌اند که حسن بن علی(ع) مکتب آموخته اسد الهی است که سال‌ها خانه‌نشینی می‌کند تا به شجره طیبه اسلام ناب محمدی(ص) آسیبی نرسد.
پس روز به روز بر مشتاقان واقعی وی افزوده می‌شود و آنگاه بیم آن می‌رود که مسلمین یکپارچه گردیده و در برابر تحریفات دینی قد علم نمایند. پس در نهایت مظلومیت او را شربت شهادت می‌نوشانند.
نزدیک‌ترین شخص به آن امام همام که همسر وی می‌باشد زهر را به کام وی می‌چشاند و وقیحانه‌ترین کردار غیرانسانی را بر پیشانی اهل باطل ثبت می‌نماید. و این توطئه دیگری است که شکل می‌گیرد تا باز هم راه را برای تحریف باز کند.
امام مظلوم به سوی مادر، پدر و جد بزرگوارش می‌شتابد. پیکر بی‌جان وی را تیرباران می‌کنند و درنهایت مظلومیت وی را به خاک می‌سپارند.
بقیع، قبله و نقطه روشن عاشقی، با تربتی به قدر توتیای چشمان مشتاق و دردمند، گوهر گرانبهای عترت را به امانت می‌پذیرد و نقطه پنجم از زمرد طواف به زیبندگی نمایان می‌گردد.

و اما نقطه ششم از زمرد طواف:
و چه زیبنده بر تارک تاریخ می‌نشیند.
«هل من ناصر ینصرنی»
و چه پاسخ نابی که در طول تاریخ بر ندای حق داده می‌شود:
«لبیک»
و چه ذکر نابی که هنگام احرام بر زبان جاری می‌سازیم و جریان زلال قلب را به لب می‌کشانیم که :
«لبیک اللـهم لبیک. لبیک لا شریک لک لبیک. ان الحمد و النعمه لک و الملک. لاشریک لک لبیک.»
کاش آنهایی که در ذی‌الحجه سال ۶۰ هجری قمری خانه خدا را طواف می‌کردند و در حالی که ندای خدای حسین(ع) را لبیک گفته بودند، عملا رهرو راه امامت بوده و طریق هدایت را می‌جستند و ندای هل من ناصر ینصرنی حسین(ع) را نیز لبیک می‌گفتند.

نویسنده
مهسا مهرآفر
مطالب مرتبط
نظرات