هفته‌نامه هم‌قلم ۱۳ دی ۱۳۹۵ - 8 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

سفرنامه حج(شماره بیستم)

او به شهادت مي‌رسد و هميشه زنده مي‌ماند. «ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون»

و علی در مقابل عمر بن عبدود ابتدا اماره نفس را از دم ذوالفقار باطن می‌گذراند و پس از آن ذوالفقار ظاهرش را بر پیکر عمر فرود می‌آورد و این تداعی همان معناست که رسول(ص) بر زبان می‌آورد که «اکنون تمام اسلام در مقابل تمام کفر ایستاده است».
و علی تمام اسلام معنی پیدا می‌کند. صراط المستقیم تعریف می‌شود و پس از نبی، هر کس محمد(ص) مولای اوست علی(ع) مولای اوست. «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
و نبی(ص) پس از عروج جانگدازش از خاک تا افلاک دو امانت را به دنیا می‌سپارد تا در کنار حوض به هم بپیوندند. دو امانتی که هیچ انفکاک و جدایی بین آنها نیست.

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی»

و کتابی که تحریف‌ناپذیر و معجزه جاوید پیامبر(ص) است (قرآن) و عترتی که تطهیر گردیده است.

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا»

و علی که از رکن یمانی به دنیای خارج کعبه راه می‌یابد. تقرب به خدای کعبه را در عمر پربرکتش مبنا قرار می‌دهد. پس سراسر عمرش عمره مقبوله می‌شود و هر قدمش سعی و صفای او.
عمر علی عمره مقبوله بود
هر قدمش سعی و صفای علی
او که نگین پادشاهی‌اش را در نماز می‌بخشد

«انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون.»

او که ولی خداست و حجه الله علی خلقه
حیف است که از علی گویی و از او سخن برانی و او را همای رحمت نخوانی.
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاک‌بازان
چو علی که می‌تواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
به دو چشم خونفشانم هله‌ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر، توتیا را
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیام‌ها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان، به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چه نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

شوط چهارم:
«انا انزلنا فی لیله القدر * و ما ادریک ما لیله القدر * لیله القدر خیر من الف شهر * تنزل الملائکه و الروح * فیها بأذن ربهم من کل امر * سلام هی حتی مطلع الفجر»

سلام بر فاطمه(س)
تا طلوع فجر
آن زمانی که پرچم عدالت ظاهر گردیده و از باطن هستی رمز می‌گشاید
او که ابتدا جلوه‌گاه حضور فاطمه(س) را در خاک می‌نماید
و بر مزارش سرود حمایت از دوستدارانش را می‌سراید
فاطمه‌ای که لیله القدر است
و شب شهادتش به روایات گوناگون نقل شده است
همچون شب‌های عزیز قدر

«من درک فاطمه درک لیله القدر»

آن‌گاه که قرآن نازل می‌گردد و باب هدایتی کامل به روی خلق گشوده می‌شود فاطمه دخت پیامبر است
و سرچشمه زلال معرفت
پس همچو منی کجا تواند که از چشمه زلال معرفت سخن براند
لیکن فاطمه آن شخصیت والا و الگوی مجسم خلقت زن آن‌قدر آشناست که هر صاحب خردی را با اندکی تأمل، دریایی از شناخت حاصل خواهد شد
کجا می‌توان وصف او را نمود که ارض و سما نام او می‌ستود
سخن گفتن من ز کوثر خطاست ولیکن سکوتی چنین نارواست
چو صاحب خرد وصف او بشنود بدین وصف دردش به جان می‌خرد
فاطمه دخت اول زن مسلمه و مجاهد فی سبیل الله به مال و جان و حامی نبی خدیجه کبری همسر والامقام رسول خداست.
آن‌گاه که عاص بن وائل به گزافه تهمت مقطوع النسل بودن را به فرستاده خدا نسبت می‌دهد، آیه نازل می‌شود که:

«انا اعطیناک الکوثر * فصل لربک وانحر * ان شانئک هو الابتر»

و فاطمه کوثر دین خداست
تا بیاید و بجوشد
و سلاله پاک عترت را بر جای گذارد
همسر و کفو علی شود
عمود خیمه ولایت علی، ولایت حق، ولایت عشق، ولایت خدا،
تا بیاید و چشمه جوشان کوثر سرچشمه‌ای در اعلی علیین داشته باشد و در زمین تشنگان معرفت، عدالت و انسانیت را سیراب نماید.
بیاید تا دیگر نیاز به رسول دیگری نباشد
و خلق با تمسک به او و فرزندان صالح و تطهیر شده‌اش راه نجات را یافته و از «صراط المستقیم» منحرف نگردند.
فاطمه(س) نمی‌آید، می‌جوشد و جریان می‌یابد و ابتر بودن رسول(ص) را تهمتی آشکار می نماید و مایه رسوایی تهمت‌زنندگان به رسول(ص) می‌شود.
فاطمه(س) می‌آید تا حجت‌های الهی در طول تاریخ، همای رحمت خلق باشند و آیت خدا.
فاطمه(س) می‌آید تا ام ابیها باشد و در جنگ جمل فرزندان ام ابیها در کنار علی(ع) قرار گیرند و فتنه‌گران و فتنه‌جویان همراه با جمل سرخ‌پوش و یکی از ام‌المؤمنین بهانه طغیان نیابند.
و طلحه و زبیر در اساس حضورشان در جمل تردید کنند.
فاطمه(س) می‌آید تا در خانه علی(ع) باشد و ستونی از نور را هر صبح، ظهر و شام به آسمان بفرستد و عرش را نور افشانی کند.
فاطمه(س) می‌آید تا زهرا باشد
و زهرا(س) در خانه علی(ع) باشد
چراکه کوثر باید در خانه مولود کعبه، برادر رسول خدا، نخستین مسلم، صاحب ذوالفقار و مخزن فتوت بجوشد و تاریخ را بشوراند. فاطمه(س) می‌آید تا گواه حقانیت علی(ع) باشد.

و رسواکننده غاصبان
از فدک تا حکومت علی بن ابیطالب(ع).
فاطمه می‌آید تا نشانه آل کسا باشد
و همان‌گونه می‌شود
وقتی ملائکه الله خطاب به جبرائیل امین از حاضران در زیر کسای پیامبر می‌پرسند، جبرائیل اشاره می‌کند که:
فاطمه(س) است و پدر او محمد(ص)
فاطمه(س) است و شوهرش علی(ع)
فاطمه(س) است و فرزندش حسن(ع)
فاطمه(س) است و فرزندش حسین(ع)
آری فاطمه است و فاطمه است و فاطمه است و فاطمه است.
به قول دکتر علی در یک جمله کوتاه و خلاصه شده: «فاطمه فاطمه است.»
فاطمه(س) مظهر نجابت و آراستگی زن مسلمان
و آینه تمام‌نمای حب ولایت است
آری فاطمه(س) پاره‌تن رسول(ص) است
هر کس او را بیازارد نبی را آزرده
و هر کس نبی را بیازارد خدا را آزرده است
پس خشنودی خدا در خشنودی فاطمه است
سزای فاطمه نبوده است که سیلی بخورد
پهلویش بشکند
محسنش کشته شود
اما ثمره حمایت از حق و حقیقت این‌گونه جلوه‌گر می‌شود و نتیجه عاشق‌ولایت بودن به آتش کید غاصبان، سوختن می‌نماید.
ولایت علی ولایت عشق است
ولایت معنی
ولایت مفهوم خوش جاودانگی
ولایت خدا بر مردم
مگر می‌شود چشمه زلال معرفت از سرچشمه خود جدا شود؟
فاطمه از حق است
حامی حق
و حامی ولایت حق
و «علی مع الحق والحق مع علی»
آری «فاطمه فاطمه است»

خدایا

تو شاهد باش که در عشق فاطمه غوطه‌وریم
تو شاهد باش که او را فرزند صالح نبی می‌دانیم
تو شاهد باش که اسباب خشنودیش را فراهم می‌کنیم
تا تو خشنود باشی
تو شاهد باش که دل به آزار فاطمه و فرزندان فاطمه نداریم و از این روی در راه پر رهرو حضرتش سر می‌سپاریم
تو شاهد باش که کوثر دینت را ارج می‌نهیم
و از بند غاصبان می‌رهیم
تو شاهد باش که عاشق فاطمه‌ایم
به امید آنکه لایق شفاعت او هم باشیم
تو شاهد باش که عمود مستحکم خیمه ولایت را می‌ستاییم
به خاطر همه کردارهای ستودنیش؛
حمایت از علی
افشاگری ظلم ظالمان و غاصبان از فدک تا حکومت عدل
گریه‌هایش در فراق رسول و روشنگری چهره ددمنشان دون پایه
تعلیم صبرش به حسن و حسین و زینب
تکریم مقام شهادت
و ایجاد روحیه شهامت و آزادگی در فرزندان صالح خود

فاطمه

دختری دختر
همسری همسر
و مادری مادر است
دختر بودن از او معنی پیدا می‌کند
ام ابیها می‌شود
همسر بودن در عمر کوتاه زندگی مشترکش خلاصه می‌گردد و مادر بودنش در تمامی عصرها و نسل‌ها رخ می‌نماید.

پروردگارا

تو را به شهادت می‌گیریم که در عشق دختری دختر، همسری همسر و مادری مادر می‌سوزیم و می‌گدازیم و امید رضایت و شفاعتش را داریم. او که نگران امت پدرش بود.
و امت پدرش حیران از عظمت و بردباری او.

شوط پنجم:
«والعصر * ان الانسان لفی خسر * الا الذین امنوا وعملوا الصالحات * و تواصوا بالحق * و تواصوا بالصبر»

قسم به عصر
قسم به زمان که در گذر است
که انسان‌ها در تجارت زمان سخت در زیانند
غیر از کسانی که ایمان آورده‌اند
به قلب
و به عمل
آنان توصیه‌کنندگان به حق و حقیقتند
و رهروی آن
و توصیه‌کنندگان به صبر، استقامات و پایداریند.

ادامه دارد…

نویسنده
مهسا مهرآفر
مطالب مرتبط
نظرات