هفته‌نامه هم‌قلم ۰۶ دی ۱۳۹۵ - 8 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

سفرنامه حج(شماره نوزدهم)

پس اين‌گونه است که انسان پس از مرگ از خداي خويش مي‌خواهد تا او را دوباره به زندگاني دنيا بازگرداند تا اين بار بندگي حضرت حق را نمايد و سر به سجده مسجود عالم بسايد ولي آيا بازگشتي صورت مي‌پذيرد؟

– «هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان»

و فطرت‌ها احیا می‌شوند

– «فطره الله التی فطر الناس علیها»

و وجدان‌ها بیدار می‌شود
چشم‌ها بینا
و گوش‌ها شنوا
و این همان نفس لوامه است
و نکند که:

– «صم بکم عمی فهم لا یرجعون»

پس مبادا اماره نفس سرکشی کند
و مرتبه بلند انسانیت
تا «اولئک کالانعام بل هم اضل» یعنی جایی که نفس اماره بالسوء فرمانروایی می‌کند تنزل یابد.
نکند بشر که اشرف مخلوقات عالم است از مرتبه «نفس لوامه» تنزل نموده و اماره نفس بر او حاکم شود که در این صورت «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم»
خدا که راضی به عذاب بنده‌اش نیست، پس دستگیری می‌کند و هدایت تشریعی را به وسیله رسولان خود در طول تاریخ از آدم تا خاتم در جریان زندگی بشر ضرب می‌نماید تا تقسیمات خوب و بد، طاعی و یاغی، عادل و ظالم، افتاده و متکبر، عزیز و ذلیل و… انسان و شیطان «صورت پذیرد و هیچ عذری باقی نماند.
که نبود!
که نمی‌دانستیم!
که تو نفرمودی تا اطاعت کنیم!
که جهل غلبه کرده بود!
که قله در کوره راه ناتوانی مانده بود!
که معذوریم!

آیا پس از این همه اتمام حجتی که برای بشر نموده است، اعطای فرصت دیگری جایز است؟
آیا نباید بین آنها که در یک‌بار حیات دنیا از چشمه‌های هدایت نوشیده و راه حق را پوییده‌اند با آنان که به لهو و لعب پرداخته‌اند، فرقی باشد؟
دیگر حجت‌ها تأثیر نکرده و عمر اختیار به پایان رسیده است. دیگر راه جبران مسدود گردیده و امکان بازگشت داده نمی‌شود و انسان می‌ماند و اعمالش.
برزخی است که به «دوزخ» یا «جنات تجری من تحتها الانهار» ختم می‌شود. راهی که به لقاءالله یا دوری از او منتهی می‌گردد.
اعلی علیین یا اسفل السافلین
این‌گونه است که اسوه ای چون علی(ع) قدر می‌داند و بر زبان جاری می‌کند که «پروردگارا گیرم که تحمل عذاب جهنم تو را داشته باشم ولی با غم دوری تو چه سازم؟»
پس محمد(ص) را فرستاده خدا می‌دانیم و می‌خوانیم و ندایش را لبیک می‌گوییم.

به حج می‌شتابیم

و به انجام مناسک آن می‌پردازیم
لبیک یا رسول الله
لبیک ای فرستاده حق برای روشنگری
لبیک ای رحمه للعالمین
لبیک ای بنده خاص خدا
لبیک ای مشعل‌دار ایمان راسخ
لبیک ای بنده امین خدا
لبیک ای شفیع روز جزا
لبیک ای عبد خدا و رسول خدا
لبیک برای پیروی از دستور پروردگار
و لبیک به ندای پروردگارت
برای پذیرش تو به عنوان رسولی ستوده و به‌عنوان خاتم النبیین
لبیک به پروردگارت که تو را از گزند مکر دشمنانت در امان داشت

– «و مکرو مکرالله والله خیرالماکرین»

لبیک به پروردگارت که صحه‌گذار اعمال تو است

– «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی»

لبیک به او که مصالحش بر مصالح کج‌اندیشانه ما مقدم است
– «عسی ان تکره شیئا و هو خیر لکم»
و لبیک به او که بیش از همه می‌داند و دانش همگان به قدر ذره‌ای از علم او نیست
– «و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم»
لبیک به پروردگاری که رسولی چون تو را برای هدایت ما برگزید.
لبیک به سبحانه و تعالایی که راه تعالی را به وسیله تسبیح از زبان تو بر ما آموخت
لبیک به قادری که قرآن را در شب قدر نازل نمود

لبیک به کردگاری که کردار حسنه را به وسیله تو که تجلی همه خوبی‌هایی بر ما آموخت

– «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»

و لبیک به خالقی که تخلق به اخلاق الله را مبنای بعثت تو قرار داد

پس فرمودی «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»

لبیک به خدای تقواپیشگان و دوستدار متقین و سفارش‌کننده به تقوا

– «اتقوالله حق تقاته»
پروردگارا

تو را می‌ستاییم
به عشقت به پاییم
به شوقت فناییم
که باید در وجود معشوق فنا گردید تا به لقایش رسید

پروردگارا

تو را می‌پرستیم
و فقط تو را که رب العالمینی
رحمانی بر همه موجوداتت
و رحیمی بر همه مومنانت
و مالک روز جزایی
پس تنها تو را می‌ستاییم
و تنها از تو یاری می‌جوییم

پروردگارا

به وسیله هدایت تکوینیت جویای حقیقت شده‌ایم پس با شریعتت و به وسیله رسولان و حجت‌هایت ما را به راه راست هدایت فرما
به راه علی(ع) که همان «صراط المستقیم» است
راه کسانی که نعمتشان بخشیده‌ای
نعمت علی شدن و شیعه علی بودن
نه راه کسانی که گمراه گشته‌اند
و مغضوب تو واقع شده‌اند.

شوط سوم:
«اهدنا الصراط المستقیم»

هدایتی به سوّی علی
مولود کعبه و شهید محراب عبادت
برادر رسول خدا
شوی کوثر خدا
پدر سید الشباب اهل الجنه
شیر میدان بدر
پروانه رسول در احد
دلیرمرد میدان خندق
فاتح خیبر
جان‌نثار نبی در شب هجرت
اول مسلم
و تنها کفو فاطمه
پدر عباس
علمدار میدان عشق در کربلا
و زینب
که زینت پدر بود و خار چشم دل‌باختگان دنیا
خوار و زبونانی که از نبی(ص) تا حسین(ع) و بعد از حسین(ع) را آزار و اذیت نموده و پرده‌های غفلت را به روی خلق کشیدند تا خورشید را که طلوع می‌کند و حیات و روشنی می‌بخشد، نبینند اما غافل از اینکه:

«ونرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»

که از سلاله پاک او می‌آید
و جهان را پر از عدل و داد می‌کند
همان‌گونه که پر از ظلم و جور گردیده است:

«یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا»

علی مظهر عبودیت است
و اسطوره انسانیت یک انسان کامل
علی سرچشمه جوشان فتوت و جوانمردی است
و تیغ برنده‌اش نخستین شمشیر حق که در سپاه نبی مهیا می‌گردد
تا ریشه‌های ظلم و جور را بخشکاند و آداب انسانی را حاکم گرداند. پس هیچ تیغی همچون تیغ او نیست و هیچ جوانمردی به جوانمردی او نمی‌رسد

«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»

او که در جنگ احزاب دشمن زمین خورده خویش را رها می‌کند و دور میدان می‌گردد تا نفس اماره را قبل از دشمن غزوه بر زمین بکوبد و عملش را صددرصد خالص گرداند، مبادا آب دهان عمر سبب شدت و حدت فرود آمدن ذوالفقار علی گردد. علی تنها برای رضای خدا قد قامه الجهاد گفته، تیغ از غلاف برکشیده و جان می‌گیرد. پس با هر جانی که می‌گیرد جان می‌بخشاید. علی که به دلیل نفس نمی‌کشد. علی که به دلیل نفس، ضربت نمی‌خورد، به دلیل نفس، کشته نمی‌شود.

ادامه دارد …

نویسنده
مهسا مهرآفر
مطالب مرتبط
نظرات