سفر حج تنها سفری است که در زندگی بر انسان واجب ميشود و استطاعت شرط آن است. حج تنها یک سفر نیست بلکه یک فریضه الهی و یکی از فروع دین است. سورهای هم در قرآن کریم به نام حج وجود دارد و بخش عمدهای از رسائل توضیح المسائل مراجع تقلید نیز راجع به حج نوشته شده است.
(۱۴۲۰ هجری قمری)
بسی در فریاد که به جلال آل احمد تقدیم شده است با ادبیاتی نزدیک به کتاب خسی در میقات تحریر شده و نویسنده روزهای منهای دوره حج را در آن ثبت نموده است. او جزئیات سفر را با دقت و ایجاز در قالب یک جلد کتاب نوشته و گویا از همان زمان نگارش اثر نیز میدانسته که باید حاشیه پر رنگی بر متن که همان چهار روز اعمال واجب حج است از خود به جای گذارد.
تولد سوی نیز که به دکتر علی شریعتی تقدیم شده است با ادبیاتی نزدیک به سفرنامه این متفکر و اندیشمند معاصر به رشته تحریر درآمده است. نگاه معناگرا به دوره وقوف در عرفات و مشعر و بیتوته در منی و اعمال حج واجب با تعلیق و تفسیر به جایی که در بسی فریاد برای پیدایش آن ایجاد شده است، حج را نقطه پیوند اعمال فردی و اجتماعی می نماید و به تشریح انسان اجتماعی و اجتماع انسانی می پردازد.
هر چند که این دو اثر در گذشته توسط انتشارات هم قلم منتشر شده است ولی در این مجموعه با حفظ ترتیب و تناوب تاریخی، سفرنامه حج ۱۴۲۰ هجری قمری محمدرضا تقوی فرد را از آغاز تا پایان در قالب یک مجموعه تقدیم می کنیم.
حج را می توان نقطه تلاقی اندیشه ها و قلم هایی دانست که در مقاطع مختلف منشا نگارش سفرنامه هایی شده است. بی تردید این جریان با حضور اصحاب قلم در مناسک حج که هر ساله در سرزمین نزول وحی برگزار می شود قابلیت تکرار دارد و نویسندگان مسلمان از هر گوشه از جهان که فرصت حضور در این کنگره عظیم آئینی و بین المللی را نمی یابند با قلم فرسایی و از زاویه دید خود، داشته ها و برداشت هایشان را در قالب سفرنامه خلق نموده و آن را به گنجینه سفرنامه های حج می افزایند.
“تولد سوی” و “ بسی در فریاد” دو اثر منتشر شده از محمدرضا تقوی فرد است که موضوع آنها مربوط به حج سال ۱۴۲۰ هجری قمری است. وی در نگارش این دو اثر که در واقع روزنگاری وقایع مربوط به اواخر سال ۱۳۷۸ و اوایل سال ۱۳۷۹ خورشیدی است سفرنامه ای متصل و در عین حال جدا از یکدیگر را به رشته تحریر درآورده است که هر یک از آنها را می توان به تنهایی یا با هم مطالعه کرد و از زاویه دید نویسنده با وضعیت اجرای مناسک در آن سال و همچنین درک معنایی حج آشنا شد.
مقدمه مولف
اما حج چیست و این کنگره عظیم مسلمانان در موسم حج تمتع به چه معنی است؟
در سفری که طی سال ۷۹-۱۳۷۸ به حج تمتع داشتم قصد نمودم تا سفرنامهای را به رشته تحریر درآورم. شروع این سفرنامه گام به گام و لحظه به لحظه بود و کوششی که جوشش بر آن میچربید تا اینکه به مرحله «تولد سوی» رسیدم و آن جا نقطه توقفی بود برای «بسی در فریاد» و در آن مقطع بود که «سوی» متولد شد.
«تولد سوی» نقطه آغاز احرام به نیت حجه الاسلام بود و تا پایان اعمال حج تمتع را شامل میشد و «بسی در فریاد» خاطراتم از لحظه عزیمت به سوی سرزمین نزول وحی تا بازگشت به تهران بود. حقیقتش را بخواهید بعد از «تولد سوی» دیگر تمام وجودم درگیر آن تولد بود و اطمینان داشتم در «تولد سوی» قلم فرسای ام همان حقیقتی است که به دنبالش میگشتم و بدین صورت آن را یافته بودم.
در این مجموعه قصد آن را ندارم که به فریضه یا بررسی بایدها و نبایدهای آن بپردازم، اما اعتراف میکنم که در هیچ بخشی از این امر نتوانسته ام از فلسفه وجودی حج و سایر احکام راهگشای اسلام به سادگی بگذرم. نمیدانم خواننده این اثر و آیندگان راجع به آن و قلمی که آن را به رشته تحریر درآورده است چه فکری خواهند کرد و چه خواهند گفت و این قضاوت را نیز به همان خوانندگان محترم و مخاطبان ارجمند میسپارم ولی با شهامت میگویم که فلسفه وجودی حج نیازمند تفکر و تدبیر در ماهیت و کیفیت آن است و هر کس بخواهد به آن نگاهی تثبیت شده و کلیشهای داشته باشد در ظاهر این گردهمایی گسترده گرفتار مانده است.
آیا همه مردمی که در مناسک حج ۱۰ سال قبل شرکت کرده بودند امسال هم در زمره حاجیانند؟
آیا مسائل امروز جهان اسلام همان مسائلی است که ۲۰ یا ۳۰ سال پیش بوده است؟
آیا امکانات مادی و به خصوص ارتباطی، حمل و نقل و … که در این سال مورد بهره برداری قرار میگیرد همان تجهیزات صنعتی و تکنولوژیکی چند سال پیش است؟
آیا اصلا همین بناهایی که با عشق و حسرت در مکه و مدینه به آنها نظاره میکنیم همان بناهایی است که ۲۰ یا ۳۰ سال قبل وجود داشته است؟
آیا رفتار سعودیها در کشورشان با مسلمین همان برخوردی است که ۵، ۱۰، ۱۵، ۲۰ یا ۳۰ سال پیش از خود نشان میدادهاند؟
آیا انعکاس خبری و بهره گیری از سیستمهای ماهوارهای همان امکاناتی است که۳۰-۲۰ سال گذشته از آنها استفاده میشده است؟
همه مواردی که مثال زدم چیزهایی است که حتی با یکی، دو دهه قبل نیز قابل مقایسه نیست. حال چگونه میتوان انتظار داشت تفاوتی بین حضور امروز در کنگره حج تا حضور هزار سال قبل وجود نداشته باشد؟
مسئله مهم این حقیقت است که در حج اصول کلی ثابت بوده و فروع تغییر میکند و این موضوع حاصل جمع جبر زمان، جمعیت و صنعت است. پس درمییابیم که منکرین عقل، اجماع، کتاب و سنت نیز تحت شرایط خاصی مجبور به تغییر و تعبیرند؛ در حالی که اسلام مترقی که همان اسلام ناب محمدی(ص) است صدها سال قبل این مشکل را حل نموده و راه صحیح را پیش روی مسلمین قرار داده است. آنگاه که امام عصر(عج) غیبت میکند و نواب اربعه را برای ارتباط خود با اجتماع برمیگزیند و پس از آن ولایت فقیه و پیروی از علما و مجتهدان را پیش روی رهروان خود قرار میدهد، همانجا نقطه طلایی صعود همراه با زمان در سرفصل حیات مترقی مسلمین تلألو میکند. شاید این کلمات و جملاتی که من بیان میکنم برای بسیاری از روشنفکران، ارتجاع و عقبگرد یک نویسنده تلقی شده و در جای دیگری هم انتقاد علما را به بار آورد ولی در هر صورت به عنوان یک نویسنده آزاد اندیش و واقعگرا آنچه را دریافتهام به رشته تحریر درآورده و صادقانه به مخاطبان فهیم تقدیم میکنم و قضاوت را نیز به عهده همانها میگذارم که بیغرض بر این نوشتهها مینگرند و واژه واژه آن را با وجود خود در هم میآمیزند.
در این اثر به راستی قصد آن را ندارم که به تحلیل مناسک حج بپردازم. هر چند که به زودی و در دفتری دیگر در عمق این حکم الهی غور خواهم نمود اما از این سئوالات نیز به سادگی نمیگذرم که واقعیت مناسک حج چیست؟ در چه مرحلهای و چرا واجب میشود؟ و هنگام وجوب آن چه باید کرد؟
به درستی حج ابراهیمی کدام حج است؟ این کدام حج است که در آن پا در مقام واقعی ابراهیم میگذرایم و بین مقام ابراهیم و حجرالاسود «کعبه» را که نشانه خدا در زمین است طواف میکنیم؟
واقعا این چه فلسفهای است که باید از پشت حجر اسماعیل بگذریم و از بین مقام ابراهیم خانه کعبه عبور نماییم، هفت بار طواف کنیم و هنگام طواف شانه چپمان به سمت خانه کعبه باشد. مبدأ حجرالاسود و نیت لازم است. هر بار طواف از این نقطه آغاز میشود و شوط هفتم طواف نیز در همان نقطه یعنی مقابل حجرالاسود به پایان میرسد!
قبل از احرام چه چیزهایی لازم است و پس از آن چه نکاتی باید رعایت شود تا حاجی شویم و حاجیمان بخوانند؟ همه این مباحث را میگذارم برای دفتر بعد، دفتری به نام «سوی» که در دست تحقیق و نگارش دارم.
«سوی» را به بعد میسپارم و در حالی که «تولد سوی» را به روح بلند «دکتر علی شریعتی» تقدیم نمودهام، «بسی در فریاد» را نیز تقدیم میکنم به «جلال آلاحمد» نویسنده متفکر و خوش فکری که «خسی در میقات» را نگاشت. «بسی در فریاد» از آن روست که بسیاری را در فریاد دیدم و پس از بازگشتم به تهران بسیار فریاد نمودم و طنین غربت و مهجوریت را به گوش درد آشنایان مخاطب و مخاطبان درد آشنایم رساندم.
محمدرضا تقویفرد