یاد، یاد آن روزگاران که خلاقیت خلاقانه دانشآموزان در مرکب خیال و مُرکب جان بر صفحه کاهی بر بوم دفترهای انشا رنگ عشق به روایت، شخصیتپردازی در قصهها و داستانها میزد.
زنگ انشا برای شمار زیادی از دانشآموزان نسل قدیم یک حس نوستالژیک است که با فصل پاییز، زمستان و بهار تحصیل ردای زرد، سفید و سبز میپوشید؛ گاهی چون برگی از درخت اقاقیای ذهن بر دفتر بوسه میزد و گاهی نیز چون زمهریر زمستان سلامی در گریبان سرد برف فرو میبرد و در بهار دفتر انشاها چون دو گیلاس سرخ همذات شکوفه میزدند بر زلف رویاها، یاد باد آن روزگاران که در زنگ املا یا همان واژه مشهور و قدیمیِ دیکته، معلم در بین خطوط طولی صندلیهای چوبین ترکخورده قهوهای کمرنگ، نشیمن فلزی میچرخید، چون قاصدک و با لحنی مطنطن هجاگرا میگفت: آن مرد در باران آمد و یا از تصمیم کبری میگفت و با معشعل فروزان ریزعلی، موسیقی مرگ تقتق قطار را حیاتی دوبار میبخشید، معلم از باز باران میگفت و باران بر آبان پنجره کلاس بوسه میزد و خیال خشک کودکی را خیس میکرد. امروزه در نظام آموزشی جدید نه اینکه دیگر نامی از انشا و املا نباشد؛ اما به عقیده کارشناسان، این نوع بودنهای صوری فاقد روح، جانمایه و درونمایه در رویکرد و کارکرد شکوفایی ذهن تخیلگرایانه کودکانه نقشی نداشته و بسیار کمرنگ است. به گفته کارشناسان تعلیم وتربیت آموزشی، انشا و املا جزو دروس آموزشی زیربنایی و تخصصی در زنگ ادبیات است؛ اما متاسفانه چهره در نقاب نسیان فرو برده است، همه دانشآموزانِ تکیهزده بر صندلی دانشِ نسلهای دهه ۶۰ و ۷۰ با کوکب خانم، روباه و زاغ، باز باران و انار صد دانه یاقوت خاطره دارند اما به اعتقاد کارشناسان، چرا امروز سطح تدوین و تبیین دروس نظام آموزشی در مقاطع تحصیلی، بهویژه دبستان آنقدر تنزل یافته است که تصویری از خاطرات درسها در ذهن رنگی دانشآموزان رنگ نمیخورد، با توجه به اینکه ما اکنون در دومین ماه سال تحصیلی ۹۷-۹۶ هستیم، این موضوع مهم را با چهار نفر از صاحبنظران معلم و اساتید دانشگاه در رشتههای مختلف تحصیلی در میزگردی به تحلیل نشستهایم.
در این میزگزد از منظر «رشید احمدرش»، دکترای جامعهشناسی توسعه و استاد دانشگاه تربیت معلم، «نسا آلبوغبیش»، کارشناس ارشد زیستشناسی، معلم و استاد دانشگاه، «طاهر قادرزاده»، دبیر دبیرستان در رشته ریاضی و «حمزه محمدی»، کارشناس ارشد مردمشناسی، پژوهشگر و معلم، این مسئله مهم را واکاوی کرده است که از دید شما مخاطبان میگذرد. در نظام آموزشی قدیم مشقنویسی، زنگ املا و انشا خیلی تاثیر بهسزایی در کیفیت تحصیلی و فراگیری دامنه واژگان، درست نویسی و خلاقیت خلاقانه دانشآموزان در بحث انشانگاری داشت. بهنظر شما، کمرنگ شدن این موارد در نظام آموزشی جدید چه ضربهای به سواد درسی دانشآموزان زده است؟
رشید احمدرش: مشکل اصلی نظام آموزشی و افت کیفیت آموزش و پرورش محدود و منحصر به تغییر فرم و جابهجایی مواد درسی نیست. از طرف دیگر تعریف سواد و آموزش نیز دچار دگرگونی فراوانی شده است. نکته قابلتوجه این است که سنجش کیفیت آموزش با معیارهای گذشته کار چندان درست و بهسزایی نیست. جهت فهم پویاییهای نظام آموزش و پرورش میبایست مجموعههایی از عوامل مانند تغییر فضا و زمان، دگرگونیهای تکنولوژیکی، تفاوتهای نسلی، همهگیری آموزشهای غیررسمی، رسانههای همگانی، شبکههای اجتماعی و بهطورکلی جهان مجازی را نیز در نظر گرفت. حمزه محمدی: در هر سیستم، عناصر و فراگردها در تعامل متقابل هستند. هر سیستمی برای حفظ پویایی و تداوم خود، بهطور مداوم با محیط خود در ارتباط و تعامل است. در این رویکرد مجموعهنگری و کلینگری اهمیت بسیار زیادی دارد. سیستمها مواد، انرژی و اطلاعات را از محیط به عنوان درونداد، دریافت میکنند.
آموزش پرورش به عنوان یک نهاد بسیار مهم، متاثر از نظام فرهنگی مسلط است، بدین معنا برنامهریزی درسی و آموزشی متاثر از فلسفه و زیرساختهای فکری و فرهنگی است. هرچند ممکن است هر سیستم در فرایند عملیات، دادههای محیطی را تا حدودی تغییر داده و سودمندی آنها را افزایش دهد.
با این حال در نظامهای سیاسی ایدئولوژیک و سانترالیستی، زیرسیستمها هیچگونه اختیاری در تغییر فرایند اجرا و عملیات ندارند. سیستمهای آموزشی بر مبنای فلسفهی آموزشی و دادههای برونسیستم، سازمان و ساختار درونی خود را تنظیم میکنند. بنابراین مبانی فلسفی هر جامعه جهتدهنده برنامه درسی و سازوکار تعلیم و تربیت است. در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در فصل اول در خصوص مبانی فرهنگی و ایدئولوژیک آموزش پرورش ایران چنین آمده است: «گزارههای ارزشی مندرج در بیانیه ارزشها، بایدها و نبایدهایی اساسی است که لازم است تمام اجزا و مولفههای نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی هماهنگ با آنها بوده و همه سیاستگذاران و کارگزاران نظام ملتزم و پایبند به آنها باشند. این ارزشها براساس آموزههای قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) و حضرات اهل بیت (علیهمالسلام)، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و سند چشمانداز ۲۰ ساله و نقشه جامع علمی کشور و سیاستهای کلی تحول نظام آموزشی تهیه و تدوین شده است و با مبانی نظری تحول بنیادین آموزش و پرورش (شامل فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه تعلیم و تربیت رسمی عمومی و رهنامه نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در جمهوری اسلامی ایران) سازگار و مستند به مضامین مندرج در آنها است.» (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش)
نگاهی گذارا بر مبانی ارزشی سند تحول بنیادین بیانگر یک کلیت مذهبی-سیاسی است. توسعه و تولید علم در اولویتهای چندم و به صورت تلویحی گنجانده شده است. برنامهریزی درسی و تدوین مواد درسی-آموزشی بر مبنای سند تحول بنیادین صورت میگیرد. در این کلیت آموزشی مواد درسی دینی و زبان مفاهیم دینی یعنی عربی، برای تمامی مقاطع و رشتههای مختلف نظری در اولویت قرار دارد. حتی در سرنوشتسازترین آزمون یعنی کنکور، این مواد درسی از بالاترین ضرایب برخوردار هستند. همانطور که گفته شد، در کلیت نظام آموزشی، تولید علم جزو اولویتهای درجه اول نیست. املا و انشا دروس مبنایی و ابزاری برای تولید علم در عرصههای مختلف علمی است. هرچند آمارهای رسمی گویای افزایش مقالات علمی و تولید علم است، با این حال اعلام سرقت علمی مقالات ایرانی در عرصه بینالمللی و فروش پروژههای تحصیلی در مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی بیانگر یک بحران جدی در عرصهی تولید و توسعه علم است.
بحران فروش پایاننامه و پروژههای تحصیلات تکمیلی چندان عمیق شده است که مجلس برای جلوگیری از این روند دست به کار شده است. تا جایی که «به موجب مصوبه کمیسیون، از این به بعد افراد یا شرکتهایی که بخواهند نسبت به فروش پایاننامه، رساله و مقاله اقدام کنند، مجرم شناخته میشوند و به مجازات درجه سه و پلمب موسسه مربوطه محکوم میشوند.» ( ایسنا، فروردین ۹۶) تولید علم ارتباط مستقیم با ماده درسی املا (درستنویسی) و انشا، دارد. ماده درسی انشا در هر دو سیستم جدید و قدیمی آموزشی جزو دروس کماهمیت آموزشی بوده و هر دو گروه معلمان و دانشآموزان بهای چندانی برای آن قائل نیستند. در چارچوب اولویتهای ارزشی-سیاسی مبنای فلسفی تعلیم و تربیت ایرانی، ماده درسی انشا جایگاهی ندارد. در این چارچوب آموزشی، سوژه مثبت، سوژهای است تابع و با مغزی انباشته شده از مواد درسی متناقض. انشا یک ماده درسی است که مستلزم فعالیتهای بسیار پیچیده ذهنی (خلاقیت ذهنی، تخیل، تفکر، زاویهی دید و داشتن چشمانداز و…) است.
در برنامه آموزشی حافظهمحور بهای چندانی به فرایندهای فکری که مبنای تولید و توسعه علم است داده نمیشود. مطالعات تطبیقی نشان میدهد که تولید علم و صادرات آن در قالب کتب مختلف در جایی روی میدهد که بهایی زیادی به درس انشا داده میشود. برای نمونه، به دلیل تاکید بیش از حد سیستم آموزشی آمریکا، لقب«امپراتوری انشا» را به آن کشور دادهاند.
خانم ماساکوماتانابه در کتاب «هنر استدلال» در همین خصوص مینویسد:«در آمریکا از پایه اول ابتدایی نحوه نوشتن مقاله را تعلیم میدهند و تا سطح دانشگاه از آن بهعنوان ابزاری برای سنجش توانایی تحصیلی استفاده میکنند». آمارها نشان میدهد که ایالات متحده آمریکا بالای کشورهایی که اقتصاد آنها دارای بازار صادراتی کتاب هستند، قرار گرفته است»(دنیای اقتصاد، دوم آبان ۹۶) رتبه اول تولید علم و صادرات کتاب با اهمیت و اولویت درس انشا در برنامهریزی درسی، رابطه مستقیم دارد. در برنامهریزی درسی ما درس انشا اهمیت چندانی ندارد و بیشتر بر سوژگان منفعل و وظیفهمحور تاکید میشود.