هفته‌نامه هم‌قلم ۰۵ مهر ۱۳۹۵ - 9 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

پارادایم همگرایی در نظام بین الملل

دولت ها تحت تاثیر انگیزه ها ، نیروها، اهداف و منافع خود در حالت همکاری ، تعارض و رقابت با یکدیگر به سر می برند. زمینه های این همکاری و اشتراک مساعی در میان واحد های سیاسی متفاوت است . بر همین اساس در میان جوامع بشری پیوندهای مشترک و تشریک مساعی به صورت بالقوه وجود دارد. در این روند مسئله برد و باخت مطرح نیست بلکه باید از عواملی چون حاکمیت جداگانه ، نظام دولت-ملت و ملی گرایی حاکم بر مناسبات اجتماعی کاست و به تدریج زمینه حرکت به سوی انترناسیونالیسم و جایگزینی روابط بین الملل حرکت نمود. چنین برداشت آرمان گرایانه و خوش بینانه ای مدیون نظریات «کانت» است که مبنای مکتب ایدئالیسم و یا آرمانگرایی را در سیاست بین الملل تشکیل می دهد.

اصولا رژیم ها چهار چوبی از قوانین ، اصول ، رویه ها ، انتظارات و تجویزهایی بین بازیگران است که بر حوزه های موضوعی خاص در روابط بین الملل حاکم است. رژیم ها ممکن است به صورت کنوانسیونها ، موافقت نامه های بین المللی معاهدات و نهادهای بین المللی تشکل یابند. در این روند فرض بر آن است که یک سلسله منافع مشترک همسو وجود دارد که دولت ها برای حصول نتایج خاص خواهان همکاری با یکدیگراند. چنین رژیم های در قالب موضوعات گوناگونی چون اقتصاد ، محیط زیست ، حقوق بشر ، کنترل تسلیحات ، ارتباطات ، امنیت ، حمل و نقل و جز اینها می توانند شکل بگیرند. شکل گیری چنین نظامی می تواند در قالب پیمان های دو و چند جانبه و یا منطقه ای و جهانی باشند. به هر روی انگاره رژیم یک نظریه سیاسی نیست بلکه یک مفهوم سازی است و در حقیقت شیوه است برای سازماندهی واقعیت موجود سیاست جهانی.
فرایند وحدت کشورها چیز تازه ای در مناسبات و روابط میان واحدهای سیاسی جهان نبوده و نیست. کلیه اسناد مربوط به اتحاد ها ، ائتلاف ها ، اتحادیه ها فدراسیون ها و سازمان های فراملی مرتبط به نوعی گرایش همگرایی در میان واحد های سیاسی جهان دارد. نظریه همگرایی بیشتر به سمت تکامل اتحادیه های اروپایی معطوف بوده است. این نظریه به تجزیه و تحلیل گسترده ارتباطات اجتماعی مربوط می شود که پروفسور «کی.دبلیو.دویچ» آغاز گر آن است وی با اثر پیشتازش به نام جامعه سیاسی در سطح بین الملل در سال ۱۹۵۴.م مکتب خلاق را در باره مبادلات بین المللی بنیان نهاد طبق استدلال وی جامعه بین المللی را از طریق حجم ، محتوا و گستره مبادلات بین المللی اعضای فرضی آن مورد شناسایی و سنجش قرار داد. تحقیقات تجربی بعدی در (پرینستون) که به جامعه سیاسی و منطقه آتلانتیک شمالی منتهی شد تز «دویج» را تایید کرد. هر چند «دویچ» نیز ادعا نمود که به دلیلی گسترش ارتباطات اجتماعی ، مبادلات داخلی کشورها آهنگ رشد سریع تری از مبادلات بین الملل خواهند داشت و این خود روند همگرایی را به صورت معکوس در خواهد آورد.اما چنانچه دیده شد این همگرایی به تناسب رشد جمعیت جهانی و نیاز به دسترسی بیشتر به بازارهای جهانی زمینه را برای ادغام هر چه بیشتر نظام اقتصادی جهان در دراز مدت به صورت یک نیاز اساسی درآورد.
با اینحال تا کنون تعریف مطلوبی از مفهوم همگرایی به عمل نیامده است و چنانچه از مفهوم آن بر می آید همه توافق دارند که همگرایی به فرایند وحدت مشارکتی دلالت دارد و نه قهر آمیز. اساسی ترین تشویش معنایی از آنجا ناشی می گردد که همگرایی هم به فرایند همگرایی و هم به فرجام این فرایند اطلاق می شود. بدین ترتیب همگرایی ممکن است به دو گونه تعبر شود یکی در فرایندی که طی آن ملت ها از تمایل و توانایی خویش نسبت به تدبیر مستقل سیاست خارجی و سیاست های اساسی داخلی خود صرف نظر نموده ، در عوض در پی تصمیم گیری مشترک و یا تفیض روند تصمیم گیری به سازمان های ناظر جدیدی هستند و دیگری تکامل تدریجی یک نظام تصمیم گیری جمعی در میان ملتها. از طرف دیگر برای تمایز نهادن بین مفهوم همگرایی منطقه ای و مفاهیم متداخل منطقه گرایی ، مشارکت منطقه ای ، سازمان های منطقه ای ، جنبش منطقه ای ، نظامهای منطقه ای و … منحصر دانستن اصطلاح همگرایی به مرحله نهایی این روند دقیق به نظر می رسد این همان معنایی است که «امیتای اتزیونی» یکی از نخستین نظریه پردازان همگرایی همواره پیشنهاد کرده و اکنون هم «ارنست هاس» به آن روی آورده است.

نویسنده
مهسا مهرآفر
مطالب مرتبط
نظرات