هفته‌نامه هم‌قلم ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - 8 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

چرا انقلاب فرانسه، فرزندان خود را خورد

در سال ۱۷۸۹ میلادی در کشور فرانسه انقلابی به وقوع پیوست که به انقلاب کبیر فرانسه معروف شده است ، این انقلاب که از گسترش آزادی اندیشه و بیان و محدود کردن قدرت پادشاه و اقتصاد مبتنی بر بازار حمایت می کرد و در واقع یک انقلاب سرمایه داری بود با عقب نشینی پادشاه ( لویی شانزدهم ) و سقوط زندان باستیل به پیروزی نسبی رسید بطوری که نمایندگان سرمایه داران ، بخش عمده ای از قدرت را در دست گرفتند که شاکله اصلی آن را ( آنطور که بعضی ها عنوان می نمایند ) فراماسونرها در دست داشتند و در متن پروتکل های صهونیزم جهانی نیز آمده است که : “ ما این انقلاب را انقلاب کبیر نامیدیم .

رهبران اولیه این انقلاب بسیار متاثر از افکار و عقاید سعدی شیرازی و کتاب گلستان او بودند ولی کسان دیگری هم بودند که از عقاید فیلسوفانی مانند “ رسو “ و “ ولتر “ تاثیر پذیری خاصی داشتند و بر علیه سلطنت مطلقه لویی شانزدهم قیام کرده بودند .

متذکر می شوم که در زمان سلطنت لویی شانزدهم ، کشور فرانسه دارایی یک مجلس طبقاتی بود که اشرافیت فئودال در آن از امتیازات ویژه ای برخوردار بودند بطوری که نمایندگان سرمایه داران و صاحبان صنایع و بازرگانان ، دارای آن امتیازات ویژه نبودند و لذا در جریان انقلاب ، رهبری مبارزات بیشتر با سرمایه داران و بازرگانان و تا حدودی با صاحبان صنایع بود و تحت شعار برابری ، خواهان حقوق برابر با اشرافیت و فئودال ها بودند و به دنبال محدود کردن قدرت سلطنت و بسط و توسعه نفوذ خود بودند و توده های مردم را که اکثرا ً از دهقانان و پیشه وران بودند با وعده های همچون تغییر وضع موجود و رسیدن به زندگی بهتر ، با خود همراه کرده بودند .

آنطور که نقل می کنند ، پس از پیروزی انقلاب ، بتدریج افراد دیگری هم به قدرت رسیدند که بسیار تندرو و افراطی بودند و در زمان تسلط خودشان ، حدود ۴۰ هزار تن ، از جمله بسیاری از انقلابیون واقعی مانند ژرژ ژاک دانتون را با گیوتین گردن زدند و علی رغم اصلاحات ارضی که انجام دادند ، ولی در عمل کاری کردند که دهقانان و پیشه وران را به جای فئودال ها ، تحت حاکمیت و سلطه سرمایه داران در آوردند . اینان در حالی که خودشان را کاسه داغ تر از آش نشان می دهند ، سعی می کنند در سطوح مختلف ، به حاکمان نزدیک بشوند و خودشان را فدائیان مخلص ، مطیع و فرمانبردار نشان بدهند و لذا به تدریج بعضی از انقلابیون را به این نتیجه و باور نادرست می رسانند که کار کردن با این افراد ، بسیار راحت تر و بهتر از کار کردن با انقلابیون است و از اینجاست که مصیبت شروع می شود یعنی بعضی از انقلابیون ، برای رسیدن به چاپلوسان هزار چهره ، به جان هم می افتند و همدیگر را می خورند غافل از اینکه همین متملقین ِ بی چشم و رو ، پس از رسیدن به قدرت ، انقلاب و انقلابیون را بی شرمانه خواهند خورد بطوری که اثری از انقلاب و انقلابیون باقی نخواهد ماند و بدبختی مردم دوباره شروع خواهد شد و ناظران تیزبین هم با مشاهده چنین اوضاعی ، چنین خواهند گفت : “ انقلاب فرزندان خود را می خورد ! “ که در واقع باید بگویند : “ بعضی از انقلابیون ، همدیگر را می خورند ! “ که اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم باید گفت : “ انقلابیون کم تجربه ، برای رسیدن به چاپلوسان ، همدیگر را می خورند و چاپلوسان هم پس از رسیدن به قدرت ، همه را می خورند “.

در پایان به این نکته هم اشاره می کنم که بر خلاف انقلاب فرانسه و بعضی از انقلابات دیگر دنیا ، وقایع مذکور ، با شدت و حدّتی که در انقلاب فرانسه و در بعضی از انقلابات دیگر وجود داشته است ، در مورد همه انقلابهای دنیا ، مصداق پیدا نمی کند و استثنائاتی هم وجود دارد.

 

نویسنده
محسن مرادی
مطالب مرتبط
نظرات