هفته‌نامه هم‌قلم ۰۱ آذر ۱۳۹۵ - 8 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
گفت وگو با دکتر افسر افشار نادری عضو انجمن جامعه شناسان دانشگاه تهران

مصرف گرایی در ایران و مضرات آن

دکتر «نادری» معتقد است که مصرف می‌تواند به پدیده‌ای اعتیاد آور تبدیل شود. وی مضرات مصرف‌گرایی را حتی بیشتر از مضرات رفتار‌های وحشیانه مردم روم باستان می‌داند که در جشن‌های چند روزه خود با انگشت در گلو کردن، آنچه خورده بودند را بالا می‌آوردند تا بتوانند بیشتر و بیشتر بخورند. خانم نادری معتقد است که مردم در این روزها به وسیله لباسی که می‌پوشند، غذایی که می‌خورند و ماشینی که سوار می‌شود، سعی در تشخص بخشی به خود دارند. وی در پاسخ به این سوال که مضرات مصرف‌گرایی در کشورهای صنعتی برجسته‌تر است یا در ایران اشاره کرد که عقب ماندگی فرهنگی مردم ایران درخصوص الگوهای مصرف غربی و فاصله طبقاتی شدیدتر در کشور ما، ممکن است به سرکوب شخصیتی شدیدتر اقشار پایینی جامعه منجر شود و در مورد جوان‌ترها به صورت افسردگی، پرخاشگری و قطع رابطه با خانواده بروز کند.

خرید کردن در حال حاضر، برای مردم ایران، به‌منظور رفع نیازهای ضروری صورت می‌گیرد یا اینکه بیشتر کارکردی سرگرم‌کننده دارد؟
پاسخ به این سوال، طبیعتا مستلزم این است که مردم را بر اساس سطح اقتصادی و محل زندگی تقسیم‌بندی کنیم. ایران کشوری پهناور است که قومیت‌های گوناگون با خرده‌فرهنگ‌ها و سنن مختلف را در خود جای داده است. درست است که گسترش ارتباطات باعث شده که برخی از ویژگی‌های رفتاری، مرزهای فرهنگی و جغرافیایی را در هم بشکند، ولی در ایران قومیت‌ها هنوز از بین نرفته‌اند و سنت‌ها از طریق تربیت خانوادگی در دوران کودکی، تاثیر خود را بر آینده افراد جامعه، رویکردها و نگرش‌هایشان می‌گذارد. از این مساله که بگذریم، در اولین مرحله می‌توان گفت که طبقات پایینی جامعه و عمده مردمی که در روستاها زندگی می‌کنند، معمولا برای رفع نیازهای ضروری خود به خرید اقدام می‌کنند. هنوز مردمی هستند که عمده نیازهای خود را خودشان برآورده می‌کنند و در سال تنها چند بار برای خرید به شهر می‌روند.
تعداد این افراد بسیار کم است و شاید بتوان در بررسی مساله مصرف و خرید آنها را نادیده گرفت. ولی تعداد قابل‌ توجهی از افراد وجود دارند که بخش اصلی درآمد خود را به تهیه ضروریات زندگی اختصاص داده و از پولی که برایشان باقی می‌ماند برای تهیه کالاهای غیر‌ضروری، لباس یا حتی اسباب بازی کودکان استفاده می‌کنند. با حرکت از روستاها و شهرهای کوچک به کلان شهرها به گروه دیگری از مردم برمی‌خوریم. در کلانشهرها تعداد زیادی از مردم نسبتا پولدار، بخش زیادی از وقت خود را به پرسه‌زنی در پاساژها و مراکز خرید می‌گذرانند. این افراد ممکن است، حتی قصدی برای خرید یک کالای خاص نداشته باشند، اما در اوقات فراغت خود به تماشای ویترین مغازه‌ها می‌پردازند. مردم ساعت‌ها در پاساژها قدم می‌زنند و برای رفع خستگی و گرسنگی در میانه گردش چیزی می‌خورند. گویی این کار آنها است و نیاز دارند که در میانه آن استراحت کنند. در نتیجه این رفتار توسط افراد و در میان گذاشتن احساسات و دیده‌ها با هم سنخ‌هایشان، نیازهای کاذبی به وجود می‌آید. خرید کردن به فرد آرامش می‌دهد. مهم نیست که او چقدر از کالایی که تهیه کرده استفاده کند.
در واقع مصرف‌گرایی نوعی اعتیاد است که فرد را آرام می‌کند و به او هویت می‌بخشد. او می‌تواند آنچه خریده را به دوستانش نشان دهد و با آنها راجع به آن حرف بزند. اگر مدل جدیدتری از گوشی تلفن همراهی که یک دختر ۲۴ ساله دارد به بازار بیاید، در صورت استطاعت مالی، وی باید به خرید آن اقدام کند. مهم نیست امکانات جدید این تلفن به‌کار او بیاید یا خیر، مساله پیشگام بودن است. در واقع همین مصرف‌گرایی است که به بقای اقتصاد کشورهایی مانند آمریکا کمک می‌کند.
این مصرف‌گرایی با افراطی که مردم در زمان روم باستان در خوردن و آشامیدن به خرج می‌دادند تفاوت دارد. در جشن‌های بزرگ آن زمان، مردم برای اینکه بتوانند بیشتر بخورند و بیاشامند، خود را وادار می‌کردند که آنچه خورده‌اند را به وسیله تهوع از بدن خود خارج کرده، تا بتوانند بیشتر بخورند و لذت ببرند، اما مصرف‌گرایی امروز تنها مبتنی به خریدن است و حالتی اعتیاد گونه دارد. اگر فرد از کالاهایی که می‌خرد استفاده نکند یا غذای خود را نصف کاره دور بریزد، مهم نیست، تنها مساله خریدن است. این پول خرج کردن است که به فرد احساس قدرت می‌دهد و جایگاه وی در جامعه را از افرادی که از او فقیرتر هستند و توانایی خرید ندارند، متمایز می‌کند. در نتیجه، مصرف‌گرایی در این افراد با مصرف یک فرد طبقه متوسط که از باقیمانده حقوق خود پس از خرج‌های ضروری برای تفریح استفاده می‌کند، تفاوت زیادی دارد.
در نهایت تمایل به خودنمایی حتی در طبقات پایینی جامعه نیز مشاهده می‌شود، اما در مورد این افراد، معمولا تلاش برای خودنمایی به جایی نمی‌رسد و آنها نمی‌توانند رویای پولدار شدن را تحقق بخشند. افرادی که به واسطه فقرشان همیشه سرکوب شده‌اند، سعی دارند که ارزیابی دیگران نسبت به خود را تغییر دهند. دانشجویانی که از طبقات پایینی جامعه به دانشگاه راه یافته‌اند، سعی دارند که فاصله طبقاتی خود با هم‌کلاسی‌های پولدارشان را مخفی کنند.
در بسیاری از موارد این تمایلات باعث می‌شود که فرد بیش از پیش دچار مشکل اقتصادی شود. دانشجویان به‌نسبت فقیر نه استطاعت مالی آن را دارند که مانند همکلاسی‌های پولدارشان زندگی کنند و نه آمادگی ورود به سبک جدید زندگی را. در نتیجه، مشاهده می‌شود که چه آسیب‌هایی در نتیجه این تمایلات به این افراد و خوانواده‌هایشان وارد می‌شود. اصطلاحا این افراد راه رفتن کبک را یاد نمی‌گیرند و راه رفتن خودشان را هم فراموش می‌کنند. گاهی اوقات به واسطه فقری که دامنشان را گرفته و سرکوب جامعه، خانواده‌هاشان را مقصر دانسته و رابطه‌شان با خانواده بسیار تیره و تار می‌شود. در این موقعیت‌ها افسردگی و پرخاشگری نیز مشاهده می‌شود.
بر همین اساس اگر مردم یاد بگیرند که در مورد چیزهای جدید، رویکردی انتقادی داشته باشند و مضرات و فواید آنها را نزد خود سبک سنگین کنند، به دام مصرف‌گرایی گرفتار نمی‌شوند. راهکار بنده برای گریز از مضرات فروشگاه‌های بزرگ، مصرف‌گرایی و دنیای مدرن، ترویج فرهنگ انتقادی است. به نظر من، ما خیلی منفعلانه به این دوره رسیدیم. کشورهای توسعه‌یافته، تفکر منطقی را در شالوده کار خود دارند و بهتر است که مردم ما نیز سود و زیان هر کاری را در نظر بگیرند و سپس به عمل اقدام کنند.

نویسنده
مهسا مهرآفر
مطالب مرتبط
نظرات